براي تحقق شعار «دولت و ملّت، همدلي و هم‌زباني» چه بايد کرد؟

همدلي را «توانِ خود را جاي ديگران گذاشتن» دانسته‌اند. اما سخن به ارتباط کارفرما و کارگزار که مي‌رسد قصه وضع جالبي به خود مي‌گيرد. کارفرمايي که قرار است تلاش کند «خود را جاي کارگزار بگذارد» چه وضعي خواهد داشت؟ يا کارگزاري که مي‌خواهد لحظه‌اي «جاي کارفرما بنشيند و دنيا را از چشم او نگاه کند» چه منظره‌اي خواهد ديد؟

رهبر معظم انقلاب در پيام نوروزي‌شان[1] ضمن معرفي «ملت» به‌عنوان «کارفرماي دولت» بر خصوصيت مهمي از اين کارفرما انگشت گذاشتند: «عزم». ايشان تأکيد کردند که از دوتاييِ «عزم ملي و مديريت جهادي»، اولي که به ملت مربوط بود مخصوصاً در راهپيمايي‌هاي عظيم و متعددشان به‌طور کامل محقق شد و معلوم گشت که «از طرف ملت عزم لازم وجود دارد.» اما از نظر ايشان تحقق مديريت جهادي به کامليِ عزم ملي نبود و صرفاً «هر جا مديريت جهادي بروز داشت» پيشرفت‌ها نيز آشکار بود.

بدين ترتيب صورت‌مسئله‌ي ما قدري تکميل‌تر مي‌شود: از يک‌سو کارفرمايي داريم که عزم راسخي به نمايش گذاشته، از سوي ديگر نيز کارگزاري داريم که - نه به‌اندازه‌ي کارفرما اما او هم - نشان داده است که هر جا اراده کند مي‌تواند. حالا قرار است اين دو گروه بيش‌ازپيش با يکديگر همدلي کنند. يعني توانِ «خود را جاي ديگري گذاشتن» را بيش‌ازپيش در خود تقويت کنند.

ملتي که با دولت همدل است

ملت قرار است گرفتاري‌هاي دولت را گرفتاري‌هاي خودش بداند. او بسان کارفرمايي است که مشغله‌هاي کارگزار را جزئي از دغدغه‌هاي خود مي‌بيند و «توقعات» خود را بيش‌ازپيش مديريت مي‌کند.

به‌عنوان يک نمونه، نادره شاملو مشاور توسعه بين‌الملل و مشاور ارشد پيشين بانک جهاني 18 آذر 93 در گفتگو با صداي آمريکا به يکي از آخرين سفرهايش به ايران اشاره مي‌کند و مي‌گويد «...تا يک حدي به نظر من مي‌رسيد که مردم ايران فکر مي‌کنند که اگر امروز نخريم فردا گران‌تر مي‌شود! درواقع Expectation[2] زياد است و سطح توقعات واقعاً بالا رفته. خلاصه اينکه هرچند سختي هم مي‌کشند اما اوضاع آن‌قدرها خراب نيست...»

اين «اگر امروز نخريم فردا گران‌تر خواهد شد» يکي از تلقي‌هاي کاملاً منافي با همدلي ملت و دولت است. ملتي که مي‌خواهد با دولتِ منتخب خود همدل باشد مي‌بايست عامدانه به اين‌جور «اگر»ها - که صرفاً به توقعات بي‌پايان دامن مي‌زنند - بي‌اعتنايي کند. اين دست اگرها ملت را از دولتِ کارگزار خود دور مي‌کنند، بماند که ما ترجيح مي‌دهيم اوصاف رسانه‌هاي بيگانه در موردمان - مثل اغلب موارد - دروغ باشد و اصلاً زيبنده نيست که رفتاري داشته باشيم که دشمنان را در اشکال‌گيري بر ما مُحِق کند. اگر مردم «خود را جاي دولت بگذارند» و به معناي حقيقي کلمه با دولت همدلي کنند، اين دست اگرها ميداني براي خودنمايي پيدا نخواهند کرد.

مردم بايد دولت را - و کشور را - از خود بدانند و اگر در هر زمينه‌اي نيازي جمعي وجود دارد آن نياز را مانند نيازهاي شخصي خود جدي تلقي کنند و براي رفع آن همت و نظم نشان دهند. با توجه به تأکيدات اخير بر مسائل اقتصادي کشور، منحصر کردن حداکثري خريدها به کالاهاي داخلي، اهتمام همدلانه و جدي به پرداخت ديون ملي، و سوگيري فوري براي کاهش ميزان مصرف و دامن زدن بر جوّ «انضباطِ کسب و مصرف» شايد حداقل کارهايي باشند که مردم مي‌توانند براي تحقق شعار سال 94 در دستور کار خود قرار دهند.

دولتي که با ملت همدل است

دولت قرار است مسائل مردم را به‌واقع مسائل خود بداند. قرار است تا آنجا که مي‌تواند تمرين کند که دنيا را از پنجره‌ي مردم ببيند. ديگر قرار نيست به توصيه و نصيحت بسنده شود. قرار است دولتي‌ها خود را يکي از مردم تلقي کنند و دقيقاً مانند آن‌ها به دولت - به خود - نگاه کنند. و روشن است که از اينجا تا «خود انتقادي» راهي نيست!

خود انتقادي بايد به‌طورجدي وارد گفتمان دولت آقاي روحاني شود تا از اين طريق، دولت بتواند بيشتر خود را جاي مردم بگذارد. دولتمردِ «خود منتقد» و اهل همدلي با مردم دولتمردي است که بيش و پيش از مردم - و يا شرايط - به «خود» مشکوک است. دولتمردي که با مردم همدل مي‌شود و خود را چون يکي از آنان فرض مي‌کند اندک‌اندک از «نگاه بالا به پايين» منزجر مي‌شود و ترجيح مي‌دهد نقادي را از خود شروع کند.

کابينه‌اي که همدل با ملت است با «مجلسِ برخاسته از ملت» نيز احساس خودي بودن بيشتري خواهد داشت. مجلس تبلور اراده‌ي ملت است. دولتي که تصميم به همدلي با مردم گرفته کشمکش‌هاي طبيعي‌اش با مجلس را «با گذشتِ بيشتر از سوي خود» فيصله مي‌دهد چون قصد جدي دارد که خود را جاي مردم و نمايندگان مردم بگذارد.

دولتي که با مردم همدل و هم‌زبان است بر دشمنانِ مردم سختگيرتر از پيش خواهد بود. او با نشستن جاي مردم، «بغض و کينه‌ي انقلابي» را که در قلب توده‌ها جرياني پرخروش دارد بيش‌ازپيش حس مي‌کند و به همين سبب در کليشه‌هاي «يا ديپلمات يا انقلابي» نمي‌ماند و خود را پاي ميزهاي مذاکره «انقلابي‌تر» نشان مي‌دهد. اهالي مذاکره در چنين دولتي به مردم سرزمين خود شبيه‌تر مي‌شوند. ديپلمات‌هايي که با مردم همدل‌تر شده‌اند قادرند در جاي‌جاي مذاکرات تصور کنند که مردم ناظر و شاهد گفته‌هاي آن‌ها و بلکه جاي آن‌ها هستند! اين ورزه‌ي فکري، نمايندگان صادق ايران در مذاکرات هسته‌اي با دولت‌هاي ظالم را تقويت مي‌کند تا بيش از گذشته «بچه‌هاي اين مردم» و «بچه‌هاي اين انقلاب» به نظر برسند.


خشونت‌هاي زباني، دشمنانِ همدلي

بايد به ياد داشته باشيم که خشونت‌ورزي‌هاي زباني و رسانه‌اي کاهنده‌ي قطعي همدلي هستند و اين اثر کاهندگي بر هر دو سوي ماجرا است. مردم و جريانات مردمي اگر تندزباني پيشه کنند و مکتوبات و ملفوظات خود را به خشونت زباني بيالايند توانايي «ديدن دنيا از نگاه دولتي‌ها» را اندک‌اندک از دست مي‌دهند و همدلي کردن برايشان غيرممکن مي‌شود. دولتمردان نيز چنانچه تريبون‌ها را به آوردگاه الصاق انواع برچسب بر سر و روي منتقدين و مخالفان خود تبديل کنند، قدرتِ «خود را جاي مردم گذاشتن» کم‌کم در آن‌ها زوال ميابد و همدلي برايشان دست‌نيافتني مي‌شود.

جامعه‌ي مدني، رابط و حامل همدلي

جامعه‌ي مدني را حوزه‌اي از ارتباطات اجتماعي دانسته‌اند که بدون هيچ مداخله‌ي دولتي همواره نقش واسطه‌ ميان دولت و ملت ايفا کرده. مهم‌ترين عناصر اين حوزه در دو منطقه ريشه ‌دارند: 1. مراکز آموزشي از حوزه و دانشگاه و مدرسه 2. انواع و اقسام رسانه‌ها از مطبوعات گرفته تا راديو و تلويزيون.

بدين ترتيب به نظر مي‌رسد دستيابي به هر سطحي از همدلي و هم‌زباني ميان ملت و دولت نيازمند آرايش کانال ارتباطي آن دو – يعني جامعه‌ي مدني - به لوازم همدلي و هم‌زباني است. بايد بيش‌ازپيش به فضاي جامعه‌ي مدني همدلي و هم‌زباني تزريق شود تا از اين طريق، ارتباطات دولت و ملت نيز شکلي نو و همدلانه‌تر پيدا کند.

همدلي به‌مثابه راهبرد

يادمان باشد که همدلي گاهي راهبرد است گاهي روش. يک‌وقت صرفاً مي‌خواهيم با رواج همدلي «منازعات موجود» را فيصله دهيم، يک‌وقت هم البته قصدمان فراتر از اين است و مي‌خواهيم به «ريشه‌ي درگرفتنِ منازعات» نگاه طبيبانه بيندازيم. حالا که رهبر فرزانه‌ي انقلاب سالي را به نام همدلي مزين کرده‌اند شايد حيف باشد که آن را صرفاً يک «روش» در نظر بگيريم.

به نظر مي‌رسد فرصتي مغتنم پيش‌آمده تا «همدلي» را به چشم «راهبردي ملي» نگاه کنيم و بجاي توقعمان از يکديگر، توقعمان از «همدلي» را بالا ببريم و بگذاريم اين نوشدارو، حالا که مي‌تواند، نقشي بيش از «ممانعت از مرگ سهراب» داشته باشد و اساساً «بساطِ سهراب کُشان» را جمع کند!

نگاه راهبردي به همدلي مي‌تواند «شکاف‌هاي متراکمي» را که اثري جز تعميق درهم‌ريختگي و افزودن بر سطح تنش‌ها ندارند را به «شکاف‌هاي متقاطعي» تبديل کند که اجازه‌ي دوقطبي شدن را به جامعه نمي‌دهند و از سطح و عمق کشمکش‌هاي انرژي بر به‌طور محسوسي مي‌کاهند.

همدلي و موج‌سواري‌هاي سياسي

از همين ساعات اول طرح اين شعار براي سال 94 بايد مراقب سوءاستفاده‌هاي بيش‌ازپيش از مفهوم «همدلي» نيز بود. نهم دي‌ماه 93 رئيس‌جمهور محترم راهپيمايي تاريخي يوم‌الله نهم دي سال 1388 را به معناي بيعت مجدد با جمهوري اسلامي ايران، اصل ولايت‌فقيه و خاندان امامت دانستند و روز 9 دي را «روز همدلي» نام نهادند[3]. اين بيان آقاي روحاني را بگذاريد کنار اتفاقي که دو ماه و نيم پيش از آن افتاد. شوراي هماهنگي اصلاح‌طلبان استان زنجان به مناسبت سفر استاني رئيس‌جمهور و اعضاي کابينه به زنجان، در 28 مهر 93 رسماً بيانيه‌اي منتشر کرد و در آن «تلاش و اقدام براي رفع حصر از سران فتنه» را موجب «افزايش همدلي» و اقتدار داخلي دانست![4] به‌راستي چطور ممکن است حاميان و علاقه‌مندان رئيس‌جمهوري که 9 دي را روز همدلي مي‌داند معتقد باشند که رفع حصر سران فتنه – که نهم دي اعتراضي ميليوني به رفتار آن‌ها بود – نيز عامل همدلي خواهد بود؟! آيا جز اين است که لفظ «همدلي» مدت‌هاست استعداد خود را براي تبديل‌شدن به «ابزار موج‌سواريِ موج‌سوارانِ سياسي» اثبات کرده؟

آيا همدلي «کفايت» مي‌کند؟

چند ماه پيش مقام معظم رهبري در اجابت درخواست معاون اول رئيس‌جمهور مبني بر صدور پيامي خطاب به همايش ملي ارتقاي سلامت نظام اداري و مقابله با فساد، متني مرقوم داشتند که فرازي از آن مي‌گويد «نفس اهتمام آقايان به امر مبارزه با فساد را تحسين مي‌کنم، لکن اين سمينار و امثال آن بناست چه معجزه‌اي بکند؟ مگر وضعيت براي شما مسئولان سه قوه روشن نيست؟ با توجه به شرايط مناسب و اميدبخشي که ازلحاظ همدلي و هماهنگي و همفکري بين مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسي انجام نمي‌گيرد که نتيجه را همه به‌طور ملموس مشاهده کنند؟»[5]

پرسشي که رهبر انقلاب مطرح مي‌کنند پرسش بسيار مهمي است. خصوصاً که هيچ اثري از استفهام انکاري در بيان ايشان نيست و روشن است که عميقاً به وجود «همدلي و هماهنگي و همفکري» ميان مسئولين باور دارند. اما به‌راستي چرا از خاک «همدلي» لزوماً «اقدام قاطع» نمي‌رويد؟

به نظر مي‌رسد «همدلي و هم‌زباني» و حتي «همفکري و هماهنگي» همگي شروط «لازم» براي برانگيخته شدن اراده‌ها هستند. اينکه آدمي از حوزه‌ي باورها و احساسات خود عبور کند و وارد حوزه‌ي اراده و عمل شود ظاهراً محتاج لوازمي بيش از «باورمندي» و «احساسِ مساعد» و حتي «تمايل» است.

اگر قرار است در سال 94 بر همدلي و هم‌زباني ميان مردم و دولت دامن زده شود بايد پيشاپيش بدانيم که اين همدلي و هم‌زباني هنوز فقط شرط لازم براي رخداد اتفاق‌هاي خوب مورد انتظارمان است. بايد متفکران و اهالي انديشه روي چگونگي نفوذ «همدلي و هم‌زباني» بر ساحت «اراده و رفتار» نيز مداقه و تأمل کنند. ما نياز به جهدي نظري روي «موانع تبديل‌شدن انديشه به رفتار» هستيم و اگر به اين موانع توجه نکنيم چه‌بسا به همدلي و هم‌زباني - که هر دو مرتبط با حوزه‌ي باور هستند – هم برسيم اما باز به تغييرات موردنظرمان در حوزه‌ي اراده و رفتار دست پيدا نکنيم و به تعبير رهبر انقلاب «نتيجه‌اي ملموس» مشاهده نکنيم.

پا نوشت:

[1] - پيام نوروزي به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴

[2] - توقع و چشم‌داشت

[3] - حماسه 9 دي ‌بيعت مجدد با ‌جمهوري اسلامي، اصل ولايت‌ فقيه و خاندان امامت بود

[4] - البته اين بيانيه در رسانه‌هاي داخلي بازتاب نداشت و صرفاً تارنماهاي حامي فتنه آن را منتشر کردند اما همين شورا 4 آبان 93 با پيامي که جهت قدرداني از سفر رئيس‌جمهور به زنجان صادر کرد نشان داد که موجوديت دارد و دست‌کم مي‌توانست بيانيه‌ي منتشرشده را تکذيب کند! قدرداني شوراي هماهنگي اصلاح طلبان زنجان از سفر رييس جمهوري به استان

[5] - مرقومه رهبر انقلاب براي همايش ملي ارتقاي سلامت نظام اداري و مقابله با فساد

محمدحسين اميني


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ایران ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 فروردين 1394برچسب:, | 13:4 | نویسنده : valeh |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.